امشب دوباره آتش جان شعله ور شده
با جرعه جرعه های غزل تشنه تر شده
در آسمان گنگ قفس تاب میخورد
حسی کبوترانه که بی بال وپر شده
لبهای تشنه باز ترک می خورد ز داغ
در گرم سوز گونه از اشک تر شده
در رفت و آمدی که توانم بریده است
گهواره ای ز تیر عطش خون جگر شده
آنسوی خیمه های خدا در گلوی ظهر
در خاک،نعش غنچه به دست پدر شده
از آسمان سرخ ملایک رسیده اند
شانه به شانه با شب خون همسفر شده
با عطری ازبهشت به تشییع سرخ گل
دشت از قدوم خیل خدا سربه سر شده
*
وقت غروب چشم افق خون گرفته بود
چون لاله زار اصالت گلگون گرفته بود
دستان باد در تب گهواره می وزید
با حس خنجری که غزل پاره می وزید
پر بود دشت از نفس لاله های سرخ
گهواره ای که خون شده از لای لای سرخ
قنداقه ای رها شده در بی پناه باد
گلواژه های گمشده درکوچ سرخ یاد
یک زن نشسته غمزده در گوشه ای غریب
پیچیده در گلوی زمان ناله ای نجیب
لالای لای،تشنه گل پرپرم چه شد
لالای،نوشکفته گلم،اصغرم چه شد
گهواره خالی است وندارد بهانه اش
با سوز گریه،لرزش تبدار چانه اش
دیگر صدای گریه او گل نمیکند
این داغ را رباب تحمل نمی کند
لالای لای ،تشنه گل پرپرم چه شد
لالای،نوشکفته گلم،اصغرم چه شد
خون می چکد ز غربت شب ناله های تو
بغضی شکسته در تب تند صدای تو
رکعت به رکعت دل من در اقامه ات
آری سرود سرو بلند از چکامه ات
شب سوز لای لای تو پیچیده در گلو
تابیده از نگات بر آیینه آبرو
ای آشنای عشق دل آفتابی ات
باران گرفته سمت غزلهای آبی ات
تو یک عبور سرخ ز مرز حقایقی
گل داغ لاله،فصل شروع شقایقی
امشب تمام چشم تو را گریه می کنم
امشب تورا به سوز دعا گریه می کنم
با یاد شمع شام غریبانه می رسد
آتش به پرگشایی پروانه میرسد
فرزانه یزدانشناس